روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب پای صندوق رأی
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۶۲۸۸۱
"روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب پای صندوق رأی" عنوان یادداشتی است به قلم محمدصادق علیزاده که حواشی رای دادن رهبر انقلاب در دقایق اولیه انتخابات سال ۱۴۰۲ را در آن به رشته تحریر در آورده است.
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح ذیل است:
بعد از مراسم، برداشت خودم را با خانم خبرنگار چینی در میان گذاشتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رقابت دوربینها
موج خروشان خبرنگاران و تصویربرداران - که در ادامه به سیل تبدیل میشود - یکباره مثل آب جاری شده و جایگاه را پر میکند. تراکم به جایی میرسد که دست یکی توی آستین این یکی است و پای دیگری وسط سهپایه دوربین آن یکی و قس علی هذا. از همه عجیبتر تصویربردار کنار دستیام است از خبرگزاری فرانسه. مشغول تنظیم سهپایه دوربینش است که یکهو یکی میخزد زیر فضای خالی سهپایه. تصویربردار نگران خوردن دست و پای دوستمان به سهپایه و لرزش و بهمریختگی تصویرش است. دوست عجیبمان قول شرف میدهد که تکان نخورد. اینکه آن زیر میخواهد چه کند مهم نیست برای من مهم آن است که چطور توی آن یک گُله جا خودش را جاگیر کرده!
من و تصویربردارم چون قبل از بقیه خودمان را به جایگاه رساندهایم، نقطهای استراتژیک نصیبمان میشود درست نزدیک جایگاه محمدجعفر خسرویِ مجری که قرار است بعد از انداخته شدن رأی آقا به صندوق به نمایندگی از خبرنگاران و مجریان، سوال خود را بپرسد. لاجرم هم محل طمع سایر عکاسان و تصویربرداران است. خبرنگار پرستیوی و تصویربردارش در نهایت دل به دریا میزنند و میآیند جلو که میشود اینجا بایستیم و پلاتو بگوییم. برایش توضیح میدهم که این حقیر هم دقیقا برای همین کار اینجا ایستاده. بعد از یک مذاکره سرپایی به این توافق میرسیم که چند لحظه نقطه مزبور را در اختیار خانم خبرنگار قرار دهم، او همانجا پلاتویش را بگوید و برود و من دوباره برگردم سر جایم.
قبلش هم یک خبرنگار خارجی دیگر آمد جلو. به قدری دست و پا شکسته فارسی حرف میزد که نه من فهمیدم او چه گفت ولی او فهمید من نفهمیدم! فیالمجلس شیفت کرد به انگلیسی که «تا آخر مراسم میخواهید اینجا بمانید؟» توضیح دادم در لحظه دادن رأی قصد پلاتو گفتن دارم و بعدش میروم. طبعاً آن موقع دیگر دردی از او دوا نمیکرد. راهش را کشید تا شاید بختش را جای دیگری امتحان کند. جابجا میشوم تا تیم پرس تیوی کارشان را انجام دهند. تصویربردار ایرانی یکی از خبرگزاریهای اروپایی آن طرف با یکی از مسئولان اجرای برنامه گرم گرفته. دارد در مورد پروتکلهای پوشش اخبار امام خمینی(ره) و آقا در رسانه متبوع خودش توضیح میدهد. ته گفتگویشان هم میکشد به خنده و خوش و بش و دم شما گرم جناب مسئول برنامه و نه اتفاقا دم شما گرمِ آقای تصویربردار! دل میدهند و قلوه میگیرند.
رقابت لوگوها
به جز رقابت برای کسب موقعیت استراتژیک عکاسی و تصویربرداری، رقابت مهم دیگر بر سر نصب میکروفون و لوگوهای شبکههای خبری در محلی است که آقا قرار است بعد از ریختن رأیشان به صندوق چند دقیقهای صحبت کنند. تا جایی که میدانم مرتبه اول است که دارد این اتفاق میافتد. میکروفون و لوگوی شبکهها و رسانههای مختلف داخلی و خارجی با درجهی تراکم بالا، چفت در چفت هم کار گذاشتهاند، از المنار و الجزیره و رسانههای منطقه و وطنی گرفته تا تلویزیون مرکزی چین و رسانههای غربی مثل دویچهوله آلمان، خبرگزاری فرانسه و سی ان ان؛ تلاش سنگین برای مخابره بیانات رهبر انقلاب.
تا خسروی برسد و پشت تریبون خودش برود فضا هم آرامتر شده. رقابت اولیه رسیده به نوعی همزیستی مسالمتآمیز. حالا دیگر هر کسی حدود و ثغور خودش را فهمیده که چقدر اجازهی تکان خوردن و جابجا شدن دارد طوری که توی قاب سایر عکاسان و تصویربردارانی نباشد که طرفین یا پشت سرش مستقر شدهاند. بارها در برنامههای خبری شاهد بودهام که عکاس یا تصویربردار برای ثبت یک لحظه بعضا حتی از یک میله خودش و تجهیزاتش را آویزان کرده اما بعد از مراسم و موقع چک کردن عکسها آه از عمق نهادش بلند شده؛ یک در میان دست و پا و کله و آرنج سایر عکاسان و تصویربرداران است که توی کادر خودنمایی میکند. همین هم باعث شده که جماعت تصویری در رویدادهای مهم نظیر همین رویدادی که در آن حضور پیدا کردهاند تن به نوعی نظم خودجوشِ برآمده از کف میدان دهند بدون آنکه نیاز به مبصر و ناظمی باشد برای نظم دادن به جمع؛ یکجور همزیستیِ مسالمتآمیز که از عمق کار حرفهای برخاسته.
چند دقیقهای به ساعت ۸ صبح و آغاز رسمی انتخابات مانده که دوربین پخش زندهی صدا و سیما میآید روی مجری و کار خسروی هم شروع میشود. همه منتظرند آقا از جایگاه اصلی وارد حسینیه شوند. قابشان را هم لاجرم روی جایگاه بستهاند. خبر میرسد که ورود از در غربی حسینیه خواهد بود. انگار که آب توی لانهی مورچهها ریخته باشند. آن همه عکاس و تصویربردار که بعضا از هر نفر هم ممکن است بیش از یک دوربین آویزان باشد مشغول تنظیم و جابجایی مجدد میشوند. بیش از همه آنهایی ضرر کردند که خواسته بودند زبلبازی در بیاورند نمونهاش هم خودِ ما! تصویربردارمان هول شده.
شاترها حسینیه را در بر گرفتهاند
بعد از یک حساب و کتاب اولیه به این نتیجه میرسم ارزش جایی که ایستادهایم آنقدر هست که به از دست دادن لحظهی ورود بیارزد بهخصوص که از جایی که ما ایستادهایم دو ستون و تصویربردار صداوسیما با آن دوربین هرکولش و خسروی و پایه میکروفونها هم دستهجمعی توی کادرمان بودند. تا ما باشیم نخواهیم دوباره بچهزرنگ بازی در بیاوریم! نتیجه حاصل شده را به تصویربردار میگویم و او هم از هول و ولا در میآید. تصویربردار یکی از خبرگزاریهای خارجی که با یکی از مسئولان اجرای برنامه رفیق شده بود دوباره مشغول صحبت با همان برادر مسئول است و آمار گرفتن که «مطمئنی آقای خامنهای از این در میآیند؟!» لبخندی روی لب مسئول مینشنید به نشانهی تایید.
صدای رگباریِ شاتر دوربینها نشانه ورود است. آقا عرض حسینیه را به سمت تیم صندوق شماره ۱۱۰ فرمانداری مستقر در ضلع شرقی طی میکنند. توی ذهنم دارم با صدای رگباری دهها عکاس ور میروم. جان میدهد برای صدای پسزمینهی یک پادکست. سلسلهوار و رگباری بودن این لحظه نسبت مستقیمی دارد با اهمیت رویداد.
هر قدر سلسلهوارتر و رگباریتر اهمیت رویداد هم بیشتر و حالا این صدا در حسینیه امام خمینی(ره) جوری شده شده که دیگر فاصله خالی میان شاترها نه شنیده میشود و نه میشود تشخیصش داد. همه حسینیه شده صدای شاتر. شاترها رویداد را در بر گرفتهاند. یک رویداد هر قدر به نباء عظیم نزدیکتر شود این وضعیت در آن شدت میگیرد. شاترها نشانهاند. آنها مامورند برای تبیین اهمیت رویداد. شاتر دوربین هم مامور خداست ولو دست عکاس غیرایرانی و غیرمسلمان باشد.
۱۱ اسفند ۱۴۰۲ هم لاجرم نباء عظیم است. این را میشود از صدای شاترهایی که حسینه امام خمینی(ره) را در انتهای خیابان فلسطین بر گرفتهاند فهمید حالا هر قدر که خناسان بخواهند آن را کماهمیت جلوه دهند: «ملّت عزیزمان بدانند که امروز چشم بسیاری از مردم دنیا، چه آحاد مردم و چه افراد سیاسی و صاحبان جایگاههای معتبر ملّی و سیاسی به ایران است، چشمشان به شما است... هم دوستان ما و افرادی که علاقهمند به ملّت ایرانند، هم بدخواهان؛ آنها هم همینجور. از همه طرف چشمها مترصّد کشور ما است و مترصّد مسائل ملّت عزیز ما است. به این توجّه کنید. دوستان را خوشحال کنید و بدخواهان را ناامید کنید.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: حضرت آيت الله خامنه ای مقام معظم رهبری انتخابات ۱۴۰۲ انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان انتخابات ۱۴۰۲ انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان برای وطن انتخابات مجلس دوازدهم عکاسان و تصویربرداران امام خمینی ره رهبر انقلاب سه پایه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۶۲۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب
نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب برگزار شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران و اهالی اندیشه کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب با مطلع «عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» با مدیریت علی رضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شب گذشته، 7 اردیبهشتماه، برگزار شد.
سید مسعود علویتبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی، گفت: شعر و ادب پارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و زبان کشورهای حوزه ایران فرهنگی به مثابه یک مؤلفه تأثیرگذار، نمایانگر بخش عظیمی از هویت ما ایرانیان و فرهنگ و تمدن ایرانیاسلامی ماست که در تمام جنبه های این فرهنگ و تمدن عظیم نقشی مؤثر و پررنگ دارد.
این شاعر به کارکرد اجتماعی و سیاسی شعر در جامعه ایران اشاره و اضافه کرد: همراهی و همنشینی شعر و ادب پارسی با جنبههای مختلف فرهنگ ایرانیان به گونهای است که وقتی عملیات پیچیده و بیسابقهای مانند عملیات نظامی «وعده صادق» بر ضد ائتلاف جهانی استکبار به رهبری امریکا و رژیم کودک کش صهیونیستی در شرف وقوع است، فضای جلسات تصمیمگیری نظامی ایرانیان معطر به بیت «تو راست معجزه در کف زساحران مهراس/ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» از نفسهای مبارک فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران میشود.
به گفته وی؛ این آمیختگی و امتزاج نشان دهنده جایگاه ممتاز فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در تمامی ابعاد هویتی خویش است.
در ادامه حجتالسلام و المسلمین سید سلمان عابدی، شاعر پارسیزبان و مترجم از علیپور هندوستان گفت: مردم جنوب هند، بالاخص مردم علی پور حضرت آیت الله العظمی خامنهای را نه تنها بسیار دوست می دارند؛ بلکه به ایشان به خاطر زندگی با روحیه، تلاش خستگیناپذیرشان برای عزت اسلام و مسلمین و اعتلای فرهنگ انقلاب بسیار عشق میورزند.
استقبال هنرمندان از غزل رهبر معظم انقلابوی تصربح کرد: هیچ مجلس مذهبی مانند مجالس عزای امام حسین(ع) و هیچ خطبه نماز جمعهای در علیپور نیست که در آن نام مبارک حضرت آیتالله خامنهای برده نشود.
در این برنامه که با بداههنویسی مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه بود شاعرانی مانند علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا اسماعیلی، سید عبدالله حسینی، کمیل کاشانی، احمد رفیعی وردنجانی، محمد علی یوسفی، ابراهیم میر، محمود یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، فاطمه عارفنژاد، سیده کبری حسینی بلخی، اماللبنین بهرامی، زهره یوسفی، فاطمه ناظری، و صبا فیروزی حضور داشتند. برخی از اشعار ارائه شده در برنامه را میتوانید در ادامه بخوانید:
علیرضا قزوه
گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز
چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز
عصای معجزهات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بیخدا مگریز
چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز
به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز
چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز
بیا و جوشن بیپشت بر تن خود پوش
ز خدعه های خوارج چو مرتضی مگریز
منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز
نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز
چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز
عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز
نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز
***
نغمه مستشار نظامی
در امتحان محبت، از ابتلا مگریز
غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز
درین طریقت از آیین اولیا مگریز
"دلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز!
چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!"
مترس از شب طوفان و از خزان مهراس
علیست یار تو از بدر و نهروان مهراس
ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس
"تو راست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!"
عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-
که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار
عنایتی کن و غم از دل جهان بردار
"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!
حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!"
شکوه طائر عرشی تو بالبسته مشو
مسافر سفر قاف باش و خسته مشو
ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو
"ز سستعهدی ایام، دلشکسته مشو!
نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!"
نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه
سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه
مباد ثانیه ای بر دلت رسد اندوه
"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!"
شب است و "وعده ی صادق" عجب شب قدری
که وعده داده شد از جانب گرانقدری
تو در میان خبرهای خوب، در صدری
"تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!"
به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر
به نام آل نبی عشق می شود تکثیر
ولایت علوی گشته است عالمگیر
"به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!
به زهرخند معاند، به انزوا مگریز"
مصاف آتش و عشق است، همنوردی کن
"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کن
به راه خون شهیدان "شهاب"گردی کن*
"چو ره به قبلهی امن است، پایمردی کن!
خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز!"
دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین
امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین
چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین
"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز!"
دلا تو آینهای جلوهگاه رحمان باش
به بزم زندهدلان، روح باش و ریحان باش
چراغدار ره کاروان ایمان باش
"امین خلق و امانتگزار یزدان باش!
به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!"
***
فاطمه عارفنژاد
از ابتلا صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟
کجا سپاه «بلیگفته» از بلا بگریزند؟
به حرف بیخردان کی رها کنند هدف را؟
به اخم بیشرفان کی به انزوا بگریزند؟
عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو
که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند
قسم به جاه سلیمانیات که لشکر موران
به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند
به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند
اگرچه قوم ستمگر به کوهها بگریزند
بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس
سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند
که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر
زمان نمیدهد آهنگ جنگ تا بگریزند
میآید از همهسو بانگ سرخ «أین تفرّون؟»
چطور میشود از انتقام ما بگریزند؟
***
سید مسعود علویتبار
با یاد غم روی تو از غم نگریزیم
از معرکه محنت عالم نگریزیم
ما سوختگان دل به ره داغ تو دادیم
در راه تو از عالم و آدم نگریزیم
با داغ تو عهدی است که تا لحظه ی بهبود
از سوزش بیوقفه مرهم نگریزیم
گفتند دگر طاقت ما از همه طاق است
در قید وفاییم ز همدم نگریزیم
غمخانه دل دم به دم از عشق تو خون است
تا حشر دمادم ز تو یکدم نگریزیم
دانیم که هر تفرقه کار دگران است
در نقطه وحدت دگر از هم نگریزبم
از شش جهت ار بر سر ما تیغ ببارد
در صحنه بمانیم و چو رستم نگریزیم
***
سید سلمان عابدی(علی پور، جنوب هند)
دل تاب ندارد به خدا قصد ریا نیست
ای خامنهای جز تو کسی رهبر ما نیست
تو مرجع تقلید و نماینده دینی
ای رهبر احرار کسی مثل شما نیست
امروز فقط خامنه ای عزت ما هست
کز هیبت او لرزه براندام جهانی ست
***
کمیل کاشانی
تو اهل صحبت عشقی از آشنا مگریز
بسان آینه از صیقل و جلا مگریز
طبیب، نسخه صبر و امید پیچیده است
شفای توست همین دارو از دوا مگریز
بگیر در کف خود ذوالفقار غیرت و عزم
ز زخم تیغ حوادث چو مرتضی مگریز
اگر بلی به «الست بربکم» گفتی
بلا برای ولا هست از بلا مگریز
بقا اگر طلبی در فناء فی الله است
صفای باطن اگر خواهی از وفا مگریز
هزار بار اگر رفتهای دوباره بیا
از آستان کریمانه خدا مگریز
بر آستانه تسلیم سر فرود آور
قدر نوشته شده بر تو از قضا مگریز
مسیر پر خطر و ساحل است ناپیدا
خداست چونکه در این ورطه ناخدا مگریز
***
محمد مهدی عبداللهی
همیشه اهل ولا باش، از بلا مگریز
بنوش جام بلا را از ابتلا مگریز
شهید باش و شهیدانه در دل میدان
به روز واقعه سرخ از قضا مگریز
عصاى معجزه بردار و در میانه ى نیل
بپیچ در دل طوفان از اژدها مگریز
چقدر علقمه امروز در مقابل توست؟!
علم به دوش بگیر و به انزوا مگریز
صدای العطش کودکان غزه کنون
به گوش میرسد ای دوست، از صدا مگریز
به هوش باش امان نامه را امان ندهی
میان معرکه از بیم فتنه ها مگریز
بخوان که لشکر شیطان سقوط خواهد کرد
مبند دل به شیاطین به ناکجا مگریز
قسم به وعده ی صادق که قدس آزاد است
بیا و یکدم در اثبات مدعا مگریز
نماز در وسط صحن قدس شیرین است
در اقتداى شهیدان بزن صلا مگریز
ظفر از آنِ خداوند حىّ سبحان است
ز کدخدا مهراس از خدا خدا مگریز
چه خوب گفت امینِ قُلوبِ مَنْ والاه
"به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز"
یقین که خَیرُالعمل با ولایت عشق است
از آستانه اولاد مرتضى مگریز
فرار کن به سوی کشتی نجات حسین
به روز حادثه از سمت کربلا مگریز
به پرچمى که بر آن حک شده ست نصرُالله
سوار مى رسد از راه، بى هوا مگریز
***
جواد اسلامی
بگو مرا است خدا و از این و آن مهراس
اگر جهان به تو پیچید، از جهان مهراس
اراده کن"مَعِیَ رَبیَّ سَیَهدین" را
بزن به بادیه و لاتخف بخوان،مهراس
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تُراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس"
ز سست عهدی اصحاب زور و زر مشکن
که سامری است فراوان در این میان، مهراس
اسیر رخوت قوم "بنیبهانه" مشو
قدم به راه گذار و از امتحان مهراس
رجز بخوان و به حکم علی قدم بردار
به بدر و خیبر و صفین و نهروان مهراس
جهان به نام تو سوگند میخورد، برخیز
چنانکه رستم و آرش، بکش کمان، مهراس
***
ابراهیم میر
ای هرم عطش بر دل دریای سراب
قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب
دریا به تلاطم و جهانی در خواب
موسی تو عصای خود بیانداز به آب
***
عمادالدین ربانی
حماسهساز شو و سوی انزوا مگریز
تو پهلوان نبردی بزن صلا مگریز
خداست پشت و پناه تو از کسی مهراس
چه پشتگرمی خوبی است از خدا مگریز
برو به جای زره جوشن کبیر بیار
بخوان به اسم خدا را و از دعا مگریز
نترس باش اگر مقتداست شیر خدا
میان معرکه از ترس گرگها مگریز
میار گردن کج در مصاف با کجرو
بایست پای حقیقت به ناکجا مگریز
چقدر حال فلسطین شبیه کرب و بلاست
حسین (ع) یکه و تنهاست از بلا مگریز
***
احمد رفیعی وردنجانی
لبخندهای دلنشینش آسمانی است
در هر نگاهش آسمانی مهربانی است
پیداست راه عشق از هر رهنمودش
هر واژه گفتار نابش یک نشانی است
حال حصیر زیر پای او گواه است
مثل علی(ع) دل کنده از دنیای فانی است
در انتظار مهدی صاحب زمان است
همواره عطر گریه هایش جمکرانی است
با نور، برخوردِ حقیقت ناشناسان
یک روز باخاکستر و روزی زبانی است
ابلیس یک عمر است در نابودی نور
با این جماعت سخت در حال تبانی است
ناکام می ماند ولی در نقشه هایش
وقتی که دست دوست در یاری رسانی است
لب تر کند وقتی امام عشقبازان
کار تمام عاشقانش جانفشانی است
با هرچه دشمن خوست از عشقش شود کم
دلهای ما یک لحظه هم از او جدا نیست
***
سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان)
امت ما را چه بیم از فتنه و شور شر است
نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است
آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است
چفیهاش بر گردن ما خط و راه و مسطر است
در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع
آنچه بارد از لبش انگار در و گوهر است
رویش سبزینه و فرمان باران برلبش
گوش شیطان ازصدای رعد وار او کر است
از شجاعتهای او در جیش دشمن گفتوگوست
مدح یاران در حدیث دیگران شیرنتر است
غرق در نور است روی مثل ماه کاملش
مصطفی زادی که از نسل بتول و حیدر است
بی محابا میزند بر قلب کفار زمان
خصم میِداند چه نسبت بین او با صفدراست
***
سارا عبداللهی فر
در مسیر عشق بالیدن گرفت
با هزاران شوق تابیدن گرفت
این دل و جانم پی فرمان او
بی بهانه چون سراییدن گرفت
هر زمان با شور و پرواز و سما
لابهلای واژه چرخیدن گرفت
در خروشی بی امان از جمله ها
با پیام رهبرم سامان گرفت
شد ردیف بیت های بی شمار
شعر شد این بغض باریدن گرفت
انتهای پیام/